سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
1 2 >

89/2/25
9:31 ع

 "سال شمار زندگی و آثار نیما یوشیج"
   21 آبان 1274 هـ . ش برابر با 15 جمادی الثانی 1315 هـ . ق و 11 نوامبر نوامبر 1895 م. علی نوری (نیما یوشیج)، شاعر پردرد کوهستان، در روستای یوش از توابع بخش نور، شهرستان آمل، واقع در 42 کیلومتری جاده شوسه ی چالوس (حدود کندوان)، از پدری آتشین مزاج و شجاع به نام ابراهیم خان اعظام السلطنه (که با کشاورزی و گله داری روزگار می گذرانید) و از مادری به نام طوبی مفتاح به دنیا آمد.
برادر کوچکش رضا (لاربن) و خواهرانش ناکتا، بهجت و ثریا بودند.
دوران کودکی : زندگی او در بین شبانان و ایلخی بانان و انس با آرامش وحشی کوهستان و پیوند روحی رمندگی طبیعت و جهان دد و دام. خواندن و نوشتن در زادگاهش به شیوه ی سنتی نزد ملای ده و تحمل جور و ستم از دست آموزگار، آموزش اسب سواری و تیراندازی از پدر (سیاق) و حکایات هفت پیکر نظامی و غزلیات حافظ از مادر سپری شد.
در سال 1288 هـ . ش به تهران مهاجرت کرد و در دبستان حیات جاوید (حاج حسن رشدیه سابق) به تحصیل پرداخت. دوران نوجوانی را به تحصیل در مدرسه ی متوسطه ی کاتولیک "سن لویی" در تهران برای آموختن زبان فرانسه گذراند. آشنایی با نظام وفای شاعر و معلم ادبیاتش و هم شاگردی با حسین پژمان،‌ همزمان با آغاز جنگ جهانی اول، تحصیل دروس حوزه و آموختن زبان عربی، دیگر تجربه های او بود.
در سال 1296 هـ . ش (ژوئن1917م) فارغ التحصیل از مدرسه ی سن لویی شد.
          دوران جوانی او با سفر به یوش در تابستان ها، دل باختگی به دختری که به کیش دلداده نگروید، دل باختگی به دختری به نام "صفورا" و ناکامی در این عشق، حضور در محافل ادبی تهران و در جلسات سخنرانی بهار، حکمت و احد اشتری در حجره ی چای فروشی شاعر به نام "حیدرعلی کمالی" و تأثیرپذیری از نظامی، حافظ، دانته، لرمون تواف، پوشکین، هوگو، استفان مالارمه و آلفرد دوموسه سپری شد.
          در سال 1298 هـ . ش به استخدام در وزارت مالیه (دارایی) در آمد و در اسفند 1299 هـ . ش به سرودن مثنوی "قصه ی رنگ پریده، خون سرد" در بحر هزج مسدس و نزدیک به 500 بیت پرداخت. سال 1300هـ . ش سال چاپ و انتشار "قصه ی رنگ پریده، خون سرد" به صورت کتابی 32 صفحه ای با هزینه ی شخصی بود.
          دی ماه 1301 هـ . ش سال سرودن شعر معروف "افسانه" و تقدیم آن به استادش نظام وفا و چاپ قسمت هایی از آن در روزنامه ی قرن بیستم و انتقاد و اعتراض ادیبان نسبت به شعر او بود. در سال 1302 هـ . ش به سرودن شعر "ای شب" و چاپ آن در مجله ی ادبی "نوبهار" پرداخت.
          سال 1303 هـ . ش سال چاپ و انتشار اشعار "ای شب"، "چشمه ی کوچک"، "خروس و روباه"، "به رسام ارژنگی"، "بز ملاحسن مسئله گو", "برای دل های خونین", "محبس" و "افسانه" در کتاب "منتخبات آثار از نویسندگان و شعرای معاصر" به انتخاب "محمد ضیای هشترودی" بود که بعضی از آنها قطعات تمثیلی و طنزآلود نیماست.
          اسفند 1305 هـ . ش فصل انتشار دومین مجموعه ی اشعار با نام "خانواده ی سرباز" (در جهت کمال بخشیدن به ساخت های بیرونی افسانه و نوعی واقع گرایی ادبی و هنری) در قطع جیبی در 48 صفحه که در برگیرنده ی اشعار خانواده ی سرباز، امید مادر، شیر بود که با سرمایه ی شخصی منتشر شد. 6 اردیبهشت 1305 هـ . ش هنگام ازدواج با خانم عالیه جهانگیر بیست و یک ساله بود. وی خواهرزاده ی نویسنده ی مشهور میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و معلم دوره ی ابتدایی او بود. نیما و عالیه بعدها صاحب فرزند پسری به نام "شراگیم" شدند.
          در 1 خرداد 1305 هـ . ش _ مرگ پدر نیما _ ابراهیم نوری، اعظام السلطنه اتفاق افتاد. اسفند 1306 هـ . ش سال سرودن شعر بلند و حماسی "سرباز فولادین" تحت تأثیر اعدام سرهنگ احمدخان پولادین بود. سال 1307 هـ . ش انتقال همسر معلمش _ عالیه جهانگیر_ به بارفروش (بابل) و همراهی نیما با او بود.
          به سال 1307 هـ . ش به آموختن فلسفه، منطق و فقه در محضر علامه محمدصالح حائری در بارفروش (بابل) پرداخت. در سال 1308 با انتقال همسرش به شهرهای آمل، لنگرود، رشت و لاهیجان و اقامت نیما در این شهرها همراه بود. مهر 1309 هـ . ش سال تدریس نیما در مدرسه ی متوسطه ی حکیم نظامی آستارا و مدیریت عالیه خانم در مدرسه ی نسوان بود.
پایان اقامت نیما و همسرش در آستارا
          در فروردین 1312 هـ . ش به تهران مهاجرت نمود و خانه نشینی منتظر خدمـت شد. سال 1316 هـ . ش سال تدریس ادبیات فارسی در دوره ی دوم دبیرستان صنعتی تهران، ارائه ی نظریات ادبی درباره ی شعر نو فارسی در ارزش احساسات و تکمیل آن با سرودن شعر ققنوس که کاملاً آزاد از قید تخیل و وزن آرایی و قافیه بندی گذشتگان بود.
          در سال 1317 هـ . ش، نیما به عضویت هیئت تحریریه ی مجله ی "موسیقی" از انتشارات اداره ی موسیقی کشور به اتفاق محمد ضیای هشترودی، صادق هدایت و عبدالحسین نوشین به مدیریت سرگرد غلامعلی مین باشیان در آمد و مقاله ی ارزش احساسات در زندگانی هنرپیشگان در مجله ی موسیقی را به چاپ رساند.
          در سال 1318 هـ . ش اشعـار صـدای چنـگ، غـراب، قو و شمع کـرجی را در مجله ی مـوسیقی بـه چـاپ رسـاند. در سـال 1319 هـ . ش به چاپ اشعار گل مهتاب، ققنوس، مرغ غم، پریان، عبداله طاهر و کنیزک، فضای بی چون، طوفان، اندوهناک شب، ای شب و خنده ی سرد در مجله ی موسیقی پرداخت.
بهمن 1320 هـ . ش با تعطیلی مجله ی موسیقی و بیکاری نیما به دنبال مرگ سرگرد مین باشیان همراه بود. سال 1320 هـ . ش با انتقال شغل همسرش از وزارت فرهنگ به بانک ملی ایران مصادف شد. در سال 1323 هـ . ش، آشنایی با استاد شهریار تبریزی و دیدار با او به اتفاق پسرش شراگیم بود.
          در سال 1325 هـ . ش به چاپ اشعار مادری و پسری، وای بر من و پادشاه فتح در شماره های پی در پی ماهنامـه ی "نامـه ی مردم" و چاپ شعر کار شب پا در مجلـه   ی پیام نو از انتشارات انجمن فرهنگی ایران و شوروی سابق همت گماشت. در تیر 1325 هـ . ش، آشنایی سید ستیهنده ی اهل قلم _جلال آل احمد_ با نیما یوشیج اتفاق افتاد.
          در سال 1325 هـ . ش با شرکت و اجرای شعر در نخستین کنگره ی نویسندگان ایران, چاپ و انتشار کتابی به همین مناسبت که در آن اشعار شب قورق, آی آدم ها و مادری و پسری از نیما هم آمده اند همراه شد. در سال 1326 هـ . ش به استخدام در اداره ی نگارش وزارت فرهنگ در آمد و به چاپ شعر خواب زمستانی در مجله ی اندیشه ی نو همت گماشت.
          در سال 1329 هـ . ش به چاپ و انتشار شعر افسانه به صورت کتابی مستقل در 64 صفحه به همراه مقدمه ای از احمد شاملو به وسیله ی انتشارات علمی پرداخت. سال 1333 هـ . ش سال چاپ و انتشار چهارمین مجموعه ی شعر با نام "نیما یوشیج" کیست؟ چیست؟" در 96 صفحه به کوشش ابوالقاسم جنتی عطایی به وسیله ی انتشارات احمد ناصحی بود.
          و در سال 1334 هـ . ش زمان چاپ و انتشار مقاله ی ارزش احساسات در زندگانی هنرپیشگان و کتاب "نیما, زندگی و آثار" حاوی گزیده ای از اشعار نیما در 204 صفحه به کوشش ابوالقاسم جنتی عطایی و به وسیله ی انتشارات صفی علی شاه بود. و به سال 1336 هـ . ش, شعر مانلی, را منتشر کرد و سرانجام ...
          شبانگاه 13 دی 1338 هـ . ش سال خاموشی شمع وجود کماندار بزرگ کـوهسـاران بـه دنبـال سفـری ناخواسته به یوش در زمستان (که این بار نیز به جست و جوی تسلایی برای غم غربتی های خود در شهر رفته بود) و به علت بیماری ذات الریه شد.
          جلال آل احمد همسایه او برایش قرآن باز کرد, آمد : "والصافات صفاً" در امامزاده عبداله در نزدیکی حرم مطهر شاه عبدالعظیم حسنی در شهر ری دفن شد. پس از در گذشت نیما _ بنا به وصیت وی _ کار تدوین و چاپ آثار فراوان و گران قدرش با یاری همسرش (عالیه جهانگیر) و فرزندش (شراگیم یوشیج) و چند تن از یاران صمیمی آن مرحوم با مراقبت سیروس طاهباز آغاز شد که به ترتیب عبارتند از :    
1339 هـ . ش, افسانه و رباعیات, ناشر : سازمان چاپ کیهان با نظارت محمد معین و ابوالقاسم جنتی عطایی.
دی 1342 هـ . ش, برگزیده ی اشعار نیما یوشیج، با تدوین سیروس طاهباز, با تصویری از هانیبال الخاص.
اسفند 1344 هـ . ش, ماخ اولا شامل 29 شعر, ناشر : شمس تبریز و دنیا, با طرح جلدی از بهمن محصص.
1345 هـ . ش, مرگ خانم عالیه جهانگیر همسر نیما انتشار شعر من شامل 21 شعر, ناشر : جوانه, با تصویر مجسمه ای که حاجی نوری از شعر "آی آدم ها" درست کرده بود. (پاییز), انتشار ناقوس, شامل 12 شعر, ناشر : مروارید, با تصویر ماسکی از صورت نیما توسط ضیاپور نقاش.
1346 هـ . ش, انتشار شهر شب, شهر صبح شامل 11 شعر, ناشر : مروارید.
18 شهریور 1348 هـ . ش _ درگذشت دوست و یار دیرین نیما_ زنده یاد جلال آل احمد.
1349 هـ . ش, انتشار قلم انداز شامل 21 شعر, ناشر : دنیا.
1350 هـ . ش, انتشار فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ, شامل 14 شعر, ناشر : جوانه.
 1351 هـ . ش, انتشار آب در خوابگه مورچگان شامل 540 رباعی , ناشر : امیرکبیر.
1352هـ . ش, انتشار مانلی و خانه ی سریویلی شامل دو منظومه ی بلند, ناشر : امیرکبیر.
1353 هـ . ش, انتشار نمونه هایی از شعر نیما.
1354 هـ . ش, انتشار حکایات و خانواده ی سرباز, ناشر : امیرکبیر.
1357 هـ . ش, انتشار افسانه با نقاشی بهمن دادخواه, ناشر : کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
1364 هـ . ش, انتشار مجموعه ی آثار نیما یوشیج, دفتر اول : شعر, ناشر, در 744 صفحه که با غلط های چاپی فراوان همراه بود.
1368 هـ . ش, انتشار برگزیده ی آثار نیما.
شهریور 1372 هـ . ش, انتقال کالبد شاعر پردرد کوهستان به زادگاهش یوش و دفن در خانه ی خود بنا به وصیتش.
25 اسفند 1377 هـ . ش, خاموشی زنده یاد سیروس طاهباز و دفن در کنار آرامگاه نیما.

  

89/2/16
6:3 ص

شرح شعر تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما از کتاب متون نظم و نثر 2 رشته انسانی دوره پیش دانشگاهی

به نام حق            

 شرح شعر تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما از کتاب متون نظم و نثر 2 رشته انسانی دوره پیش دانشگاهی

 معنی: روزی که خورشید در جام شفق شراب ریخت و سر امام حسین مثل خورشید بر سر چوب خشک نیزه ها نمایان شد.   نکات مهم: جام شفق: اضافه تشبیهی/ خشک چوب: ترکیب وصفی مقلوب/ مل: شراب/ گل کردن: کنایه از نمایان شدن/ خورشید در مصرع دوم استعاره از سر امام حسین

2- خورشید(چهره نورانی امام حسین) و شفق(خون سرخ امام حسین) را همچون صدفی در آب- که به روشنی پیداست- دیدم با این همه سر امام حسین را بر نیزه دیدن برایم مثل خواب بود و نمی توانستم آن را باور کنم   نکات: شید و خورشید استعاره از سر امام حسین/ شفق استعاره از خون سرخ امام حسین /چیزی را مثل خواب دیدن کنایه از ناباوری/+توضیحات کتاب

3- آیا سر امام حسین را بر نیزه دیدم؟ آری همین طور است، دیدن سر خورشیدوار حسین بر  روی نیزه عجیب و شگفت است. نکات: خورشید استعاره از سر امام حسین/" را" فک اضافه است: بر نیزه دیدن خورشید

4- ای ساقی امشب قبل از همه شراب عشق را در جام من بریز(قبل از همه مرا مست معشوق کن) و با من بیشتر سازگاری و مدارا کن. نکات: ساقی نماد دلجویی کننده/ کن و کن جناس تام/ بیش و پیش: جناس ناقص اختلافی/

5- در سرچشمه تشنگان برای خوردن آب مقدم تر هستند پس شراب را اول به من بده(چون بیشتر از دیگران عاشق و تشنه معشوق هستم)زیرا دوستانم می توانند صبر کنند. نکات: بیت حسن تعلیل دارد.

6- من هرگز نمی توانم که تا سحرگاه پیروزی و آزادی با شب ظلم و بی عدالتی همنشین باشم من درد و ناراحتی دارم پس نمی توانم صبر کنم.   نکات: استفهام انکاری در هر دو مصرع/ زخم مجازا زخم و ناراحتی به علاقه سببیه/

7- ساکن شدن و تثبیت ظلمت به مردم نادان و غافل مبارک باشد، ساقی به سلامت باشد این برقرای ظلم و ستم به کسانی که صبر و درنگ کردند و به امام حسین کمک نکردند مبارک باشد. نکات: کوران: استعاره از غافلان/ بیت نوعی طنز دارد.

8- به خاطر این دردهای قدیمی که در دل دارم بی قرار و ناراحت هستم و با وجود اینکه در این دنیا ساکن هستم باز هم احساس غریبی می کنم.    نکات: اینجا مجازا دنیا/ مصرع دوم پارادوکس دارد: غریب بودن در خانه خود/ زخم های کهنه کنایه از درد های قدیمی

9- من با صبر کردن و سکوت در برابر ظلم، کینه و دشمنی دارم و همانطور که آدم در مرگ فرزندش قابیل ماتمزده بود من هم در سوگ امام حسین داغدار و ماتمزده هستم.   نکات: تلمیح به داستان حضرت آدم و کشته شدن فرزندش قابیل به دست هابیل

10- من از شمشیر قابیل(ظالمان) زخم خورده و مجروح هستم و وارث درد و رنج هابیل هستم. نکات: تلمیح به داستان کشته شدن قابیل به دست هابیل/ قابیل نماد ظالمان و هابیل نماد مظلومان

11- من از زمانی که حضرت محمد یتیم بود عهد بسته ام و در کودکی با عاشقی و از خودگذشتگی پیمان خون بسته ام.  نکات: تلمیح به یتیم ماندن حضرت محمد در کودکی/ مهد مجازا کودکی/ مهد و عهد جناس دارند

12- من همراه با ابوذر ریگهای سوزان بیابان را تحمل کردم  و مثل عمار همچون ابر و دریا گریستم.  نکات: تلمیح به داستان تبعید شدن ابوذر صحابه پیامبر در زمان خلافت عثمان

13- من تلخکامی صبر ی که مظهر صبر خدا(حضرت علی) است در کام خود دارم (یعنی من تلخی صبر و سکوت علی را چشیده ام) و تلخی رنج امام حسن را هم چشیده ام.  نکات: تلخی صبر  حس آمیزی دارد/ صبر ایهام تناسب دارد به معنی شکیبایی است ولی در معنی نوعی درخت دارای میوه های تلخ با تلخی تناسب دارد/ جام استعاره از وجود و خاطر/ صفرا در لغت ماده زرد رنگ و تلخی است که ار کبد تولید می شود و در اینجا مجازا رنج و درد و ناراحتی است به علاقه سببیه(قدما معتقد بودند که به هم خوردن فعالیت صفرا باعث خشم و ناراحتی انسان می شود)/

14- من از ستمگران زخم خوردم و در برابر ستم آنها صبر کردم و برای شهادت با امام حسین در روز عاشورا با او همراه شدم

16- فریاد انسانهای خسته سر به آسمان می کشید و خون انسانهای پاک در دشت و صحرا موج می زد.  نکات: خسته ایهام تناسب دارد1- یاران خسته امام حسین2- ناتوان و مجروح با فریاد تناسب دارد./ سر بر اوج زدن کنایه از بلند شدن/ مصرع دوم اغراق دارد

17- خدایا ما چه انسانهای بی احساسی بودیم و چه مردمان ناجوانمرد و پستی بودیم. (بیت مفهوم خود اتهامی دارد)نکات: آرایه تکرار

18- خدایا امام حسین کشته شد و ما سالم و زنده ماندیم؛ زینب(س) به اسارت رفت در حالیکه ما آسوده خاطر بودیم.  نکات: از پا افتادن کنایه از کشته شدن، نابود شدن/ بر پای بودن کنایه از زنده و سالم بودن/

19- با کمک ما برای کشتن امام حسین و یارانش روی ریگهای صحرا فرش چرمین گستردند و دست علمدار خدا، عباس(ع) را قطع کردند. (بیت مفهوم خود اتهامی دارد) نکات: نطع : فرشی چرمین که بر زمین می گستردند و سر محکومین را روی آن می بریدند/ دست در مصرع اول مجازا کمک/

20- سر فرزندان نو رسیده پیامبر و خاندانش را بریدند.  نکات: را در هر دو مصرع فک اضافه است/ مرغان بستان خدا استعاره از حسین(ع)و یارانش

21- هنگام شهادت خاندان پیامبر ما شاداب و خوشحال بودیم، زنجیر اسارت را تحمل کردیم و منتظر مرگ طبیعی بودیم. (بیت مفهوم خود اتهامی دارد)  نکات: برگ کردن هنگام برگریزان پارادوکس دارد/ برگ ریز کنایه از شهادت/ باغ استعاره از خاندان پیامبر / برگ کردن کنایه از شادابی/ زنجیر خاییدن کنایه از کار بیهوده کردن/

22- مثل انسانهای پست و فرومایه ننگ سلامت جویی را بر خود خریدیم و جریمه و تاوان شهادت امام حسین تا قیامت بر عهده ما ماند. (بیت مفهوم خود اتهامی دارد) نکات: سلامت مجازا عافیت طلبی/ خون مجازا قتل و شهادت به علاقه لازمیه


  

89/2/16
5:52 ص

روزتان روزنه ای باد به فراخنای عشق و اندیشه
باغبانی و خدمت گل می کنی / زخم خارش را تحمل می کنی / زخم دست باغبان را کس ندید / خون دل خورد تا چنین گل پرورید / شغل تو گویند شغل انبیاست / انبیا را شغل آیا کم بهاست 

گروه آموزشی زبان و ادبیات فارسی شهرستان سراوان روز معلم را به همه همکاران فرهنگی تبریک می گوید .


  

88/12/10
6:14 ص

آیا میدانستید که دانشمندان ثابت کرده اند که گل سرخ ترکیبی از بوی ?? نوع گل مختلف است ؟
آیا میدانستید که اگر کلفتی تار عنکبوت به اندازه مغز یک مداد به هم تنیده میشد می توانست یک هواپیمای بویینگ سنگین وزن را تحمل کند ؟
آیا میدانستید که این حقیقت دارد که به راستی فیل از موش میترسد ؟
آیا میدانستید که شلوغ ترین مکان دنیا کندوی زنبور عسل است ؟
آیا میدانستید که در حال حاضر ? میلیون اختراع در جهان وجود دارد که ادیسون با ???? اختراع رکورد دار است ؟
آیا میدانستید که اگر تمام کرات منظومه شمسی را با هم جمع کنیم و سپس آن را دو برابر کنیم باز هم به اندازه کره مشتری نمی شود ؟
آیا میدانستید که وسعت کره ماه به اندازه قاره استرالیاست ؟

آیا میدانستید که ملخ ها فراوان ترین موجودات بر روی زمین هستند و موجوداتی هستند که در روز دو برابر وزن خود غذا می خورند ؟
آیا میدانستید که هر چشم مگس از?? هزار عدسی تشکیل شده است ؟
آیا میدانستید که طبیعت سیاره اورانوس بر خلاف زمین است یعنی دو قطبش گرم و قسمت های استوایی آن بسیار سرد است ؟
آیا میدانستید که سوسک ها مقاوم ترین موجودات در برابر گرسنگی هستند. آنها میتوانند یک ماه بدون غذا و دو ماه بدون آب زنده بمانند ؟
آیا میدانستید که نیروی جاذبه ماه میتواند باعث زمین لرزه شود ؟
آیا میدانستید که شیارهاى کف دست کمکی براى بهتر گرفتن اشیاء است ؟
آیا میدانستید که لاشخورها قادر به دیدن یک موش کوچک از ارتفاع ? کیلومتری میباشند ؟
آیا میدانستید که مردم فیلیپین به بیش از ???? لهجه سخن میگویند ؟
آیا میدانستید که مورچه ها هم شمردن بلدند و قدم هایشان را برای مسیر یابی میشمارند ؟
آیا میدانستید که مصرف زغال اخته از تنگی عروق خون جلوگیری میکند ؟
آیا میدانستید که خورشید در مدار کهکشان شیری با سرعت ?????? کیلومتر در ساعت حرکت میکند ؟
آیا میدانستید که نام قدیم یونان، هلاس برگرفته از هلیوس خدای خورشید بوده است ؟
آیا میدانستید که فقط قورباغه های نر قور قور می کنند ؟
آیا میدانستید که خرس با تمام سنگینی خود میتواند با سرعت ?? کیلومتر در ساعت بدود ؟
آیا میدانستید که افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند ؟
آیا میدانستید که شکلات بر عصب و قلب سگ تاثیر بد دارد، با کمی شکلات میتوان یک سگ را کشت ؟
آیا میدانستید که یک قطره لیکور عقرب را دیوانه می کند و عقرب خودش را نیش می زند و می کشد ؟
آیا میدانستید که مایع موجود در نارگیل نارس را می توان بجای پلاسمای خون استفاده کرد ؟
آیا میدانستید که درخت بلوط تا قبل از پنجاه سالگی میوه نمی دهد ؟
آیا میدانستید که زهره تنها سیاره ای است که در جهت عقربه های ساعت بدور خودش می چرخد ؟
آیا میدانستید که برای اینکه ??? گرم به وزن شما اضافه شود باید ? کیلو سیب زمینی بخورید ؟
آیا میدانستید که در بین انواع خرس، خرس پاندا بزرگترین جمجمه را دارد ؟
آیا میدانستید کهشیرینی تنها مزه ای است که جنین در رحم مادر هم می فهمد ؟
آیا میدانستید که زنبور عسل ? چشم دارد که ? تا اصلی در بغل سر و ? تا بر روی سر او قرار دارد ؟
آیا میدانستید که ?? درصد آب شیرین جهان میان آمریکا و کانادا قرار دارد ؟
آیا میدانستید که بیماری قند اولین عامل کوری در مردم جهان است ؟
آیا میدانستید که دانشمندان دریافته اند که مورچه همچون انسان صبح ها خمیازه میکشند ؟
آیا میدانستید که زنبور از بوی عرق بدش میاید و به کسی که بدنش بو دهد یا عطر زده باشد حمله می‌کند ؟
آیا میدانستید که رنگ سفید برای زنبور عسل آرامش دهنده و رنگ قهوه ای ناراحت کننده است ؟
آیا میدانستید که نعناع سکسکه و تنگی نفس را شفا میدهد ؟
آیا میدانستید که جرم زمین هشتاد و یک برابر ماه است ؟
آیا میدانستید که نوزاد بیش از ??? استخوان دارد که با رشد بعضی از آنها به یکدیگر جوش می خورند ؟
آیا میدانستید که تقریباً یک سوم وزن یک زن و یک دوم وزن یک مرد را ماهیچه تشکیل می دهد ؟
آیا میدانستید که لایه بیرونی پوست انسان هر ? هفته یکبار با سلولهای جدید تعویض میشود ؟

آیا میدانستید که خوردن یک سیب اول صبح، بیشتر از قهوه باعث دور شدن خواب آلودگی می‌شود ؟        آیا میدانستید که موشهای صحرایی سالانه یک سوم ذخایر غذایی جهان را نابود میسازند ؟
آیا میدانستید که چین بیشتر از هر کشوری همسایه دارد، چین با ?? کشور هم مرز است ؟
آیا میدانستید که موریانه ها قادرند تا ? روز زیر آب زنده بمانند ؟
آیا میدانستید که خوردن کاهو مانع ریزش و سفید شدن موها میگردد ؟
آیا میدانستید که برای جلوگیری از جوانه زدن سیب زمینی باید درون سبد آن یک عدد سیب قرار دهید ؟
آیا میدانستید که یک نوع وزغ وجود دارد که در بدن خود سم کافی برای کشتن ???? انسان را دارد ؟
آیا میدانستید که مادر و همسر گراهام بل مخترع تلفن هر دو ناشنوا بوده اند ؟
آیا میدانستید که بیشترین سر دردهای معمولی از کم نوشیدن آب می باشد ؟


  

88/11/30
6:41 ص

ریشه ی نام شهرهایی از گیلان و مازندران

 گیلان
کادوسیان یا کاسپیان نام مردمان بومی بود که در گیلان امروز و بخش هایی از مازندران می زیستند. دیگر قوم ها, مثل آشوریها, یونانیها و مادها آنها را به نامهای کادوسیان, آمردان و گلان(گیلان) می نامیدند. همانطور که مثلا آلمانی ها به نامهای ژرمن, دویچ, توسک و آلمانی نامیده می شوند. به روایتی کادوسیان خود شامل سه قبیله خویشاوند: کادوسیان, آمردان و گلان بودند. باری نام سرزمین گیلان ماخوذ از نام قوم باستانی ساکن ساحل جنوبی دریای مازندران یعنی کادوسیان و یا گلان است

 مازندران
نام قدیمی مازندران تپورستان (طبرستان شکل عربی آن) بود که برگرفته از قوم تپورها است. تپورها, آمردان, گلان و کادوسیان  قوم های خویشاوندی بودند که در ساحل جنوبی دریای مازندران می زیستند. به گفته ابن اسفندیار نام مازندران بعدها جانشین تپورستان شد. درباره معنای آن چند روایت است که تنها به چهار روایت رایج تر اشاره می کنم.
ریشه کلمه مازندران را از کلمه " ماز" به معنى" دژ" مى دانند. می دانیم که به فرمان مازیار بن قارن سردار معروف تبرستان، براى جلوگیرى از رخنه ی اعراب در نقاط حساس این منطقه به احداث دژ پرداختند و مازندران را به صورت (ماز + اندرآن) به معنى " دژ درآن" مى شناختند. یکی از این دژها که هنوز پابرجاست قلعه مازیار است که در شمال تهران بعد از قلعه توچال و مهرچال قرار دارد
به روایتی کلمه مازندران آمیخته‌ای از ماز به معنی بزرگ و و ایندیرا یعنی دیو و ان پسوند مکان است که معنی جایگاه دیو بزرگ یا دیو سپید که همان دماوند باشد را می دهد . ملک الشعراء بهار میگوید: ای دیو سپید پای در بند / ای گنبد گیتی ای دماوند
ابن اسفندیار معتقد است موز نام کوهی در منطقه بوده و مازندران یعنی جایی که کوه موز درآن (دران) واقع بوده و موزندران به تدریج به مازندران تبدیل شده است
سرانجام آقای جواد مفرد کهلان می نویسند: نام مازندران و مازنی اوستا را از ریشه مز (بزرگ)- زن می گیرم یعنی "سرزمین زن یا الهه بزرگ" یا "سرزمین مردم زن سالار" که این به طوری که ازپرستش الهه آب ها و مقام نسبتاٌ والای زن در جامعهً مردم شمال ایران یعنی مازندران و گیلان پیداست با سنت های کهن این دیار پیوند دارد.
برای آگاهی بیشتر می توانید به تارنمای مازندنومه به نشانی زیر نگاه کنید:  http://www.mazandnume.com
دریای مازندران, کاسپین, خزر
همه جای دنیا و از جمله بیش تر کشورهای ساحلی این دریاچه زیبا , آن را به نام ایرانی کاسپین که بر گرفته از نام قوم ایرانی کاسپیان که در شمال ایران می زیستند می نامند, الا خودمان. روان شاد کریم کشاورز می نویسد: دریای خزر در دوران های گوناگون به نام های کرانه نشینان آن و یا قوم ها و قبیله هایی که گهگاه در  کنار آن مسکن گزیده بودند نامیده می شده و همه یا بخشی از آن به نامی موسوم بوده, مانند: دریای خزران, دریای کاسپیان, دریای هیرکانیه(گرگان), دریای جرجان, دریای گیلان (یا بحرالجیل), دریای دیلم, دریای تبرستان, دریای مازندران. یاقوت حموی می گوید که ارستو این دریا را هیرکانیه نامیده. عرب ها نخست این دریا را بحر جرجان و سپس بحر خزر نامیدند. بتلمیوس آن را دریای هیرکانیه می خواند. ابن خلدون آن را بحر تبرستان می نامد. برای آگاهی بیش تر می توانید به تارنمای ورگ به نشانی زیر نگاه کنید:  http://www.varg.ir/archives/2005/09/post_9.php
آمل
نام آمل از نام یک دختر زیبای مازندرانی به نام آمله گرفته شده است. می گویند پادشاه بلخ که عاشق آمله بود، پس از سال ها کوشش سرانجام به وصال خود رسید و در محل کنونی آمل قصر بزرگی برای وی ساخت که بعدها به شهر بزرگی تبدیل شد. به روایتی دیگر نام آمل از نام قوم باستانی آمردان که در مازندران می زیستند گرفته شده است. نام آمل شانزده بار در شاهنامه آمده است. فردوسى بزرگ، آن گاه که از بیداد سلطان محمود غزنوی، جلاى وطن کرد به آمل نزد پادشاهان آل باوند و آل زیار پناه برد
آستارا
در گذشته چون در منطقه آستار مرداب ها و باتلاق های زیادی بود، کاروان هایی که از آن جا می گذشتند بسیار آهسته و با احتیاط باید از آن منطقه می گذشتند, و آن منطقه را آسته رو یا آهسته رو می خواندند, که کم کم به آستارا تبدیل شد
انزلی
چند روایت درباره نام انزلی:?-  انزلی برگرفته از کلمه انزلیج یعنی اسکله ی پهلو گرفتن کشتی ها. ?-  برگرفته از نام قوم انزان که در گذشته در ساحل دریای مازندران می زیستند. ?-  انزل و یا انگر که به معنی لنگر است. ?-  چون کادوسیان, یعنی ساکنان بومی گیلان با پارسیان متحد شدند, به این مناسبت این محل را انشان یا انزان که خاستگاه پارسیان بود نامیدند. در سال ???? نام شهر را به پهلوی تغییر دادند و در سال ???? دوباره به انزلی تغییر یافت.
بابل
بابل در گذشته های دور به سبب وجود آتشکده میترا "ما میتر" و به گویش بومیان "مه میترا" یعنی جایگاه میترای بزرگ نامیده می شد. عرب ها آن را مامطیر می نامیدند. بابل به علت قرار داشتن در میان دو شهر بزرگ آمل و ساری و گسترش بازارها و روابط تجاری به بارفروش تغییر نام یافت. در سال ???? خورشیدی به بابل تغییر نام یافت. که برگرفته از نام بابلرود است. نام بابل از دو بخش "با" یعنی آب یا مایعات و "بل" یعنی فراوان تشکیل می شود که در مجموع به معنای آب فراوان است
بابلسر
نام قدیم آن مشهدسر بوده است. این نام از آن رو بر این شهر نهاده شده بود که مردم گیلان و غرب مازندران برای سفر به مشهد از این شهر می گذشتند. بعدها به دلیل نزدیکی به شهر بابل و بابلرود به بابلسر تغییر نام یافت.
بهشهر
بهشهر نامی است که نزدیک به 7? سال پیش به این شهر داده شده است. در آغاز به علت فراوانی گورخر وحشی در این منطقه خرگوران نامیده می شد. مدتی هم نامیه، کبود جامه، و تمیشه نامیده می شد. شاه عباس صفوی چون مادرش از بهشهر بود شهر را اشرف یا اشرف البلاد نام گذاری کرد.
تنکابن (شهسوار)
تنکا نام قلعه ای بود در منطقه و چون شهر در پای این قلعه ساخته شد آنرا تنکابن (بن یعنی پای, زیر) نامیدند. در سال ???? نام شهر را به شهسوار تغییر دادند. پس از انقلاب دوباره به تنکابن تغییر یافت. تنکابن یا شهسوار شاید تنها شهر در ایران باشد که از هر دو تا نامش از سوی خود اهالی و یا دیگر ایرانیان استفاده می شود
رامسر
نام قدیم رامسر سخت سر بود. منطقه ی میان تنکابن (شهسوار) و رودسر که شهر رامسر بین آن ها قرار دارد از مناطقی است که هیچ کدام از مهاجمان بیگانه, از اسکندر گرفته تا عرب ها و ترک ها و مغول ها نتوانستند آن را به تصرف کامل خود درآورند. از این رو همه ی این منطقه و مردمانش را که در مقابل زورگویان و مهاجمان مقاومت و سرسختی بسیار نشان می دادند سخت سر می نامیدند. بعدها به بزرگ ترین دهی که در منطقه بود (در محل رامسر کنونی) سخت سر می گفتند. در سال ???? نام شهر از سخت سر به رامسر تغییر یافت.
رشت
نام قدیم رشت دارالمرز بود. نمیدانم از کی به رشت تغییر یافت. روایتی است که چون این شهر یکی از مراکز بزرگ ابریشم ریسی بود نام رشت که مشتق از ریسیدن و رشتن است روی آن گذاشته شد. به روایتی دیگر کلمه رشت از دوبخش "رش" یا وارش که به معنی باران ریز است و پسوند "ت" که تداوم را می رساند تشکیل شده است, و مجموع آن می شود شهر باران های همیشگی. به عقیده دهخدا کلمه رشت به حساب ابجد سال ??? هجری می شود و چون شهر در این سال ساخته شده است، آن را رشت نامیدند
رودسر
رودسر از شهرهای باستانی ایران است و در دوران باستان کوتم نامیده می شد. عرب ها آن را هوسم می نامیدند. نزدیک به پانصد سال پیش نام شهر به رودسر (کنار رود) تغییر یافت
ساری
به گفته ابن اسفندیار فرخان بزرگ که از اسپهبدان مازندران بود, و در سده ی نخست هجری می زیسته, این شهر را به نام فرزندش سارویه ساخته است. ساری از شهرهای باستانی مازندران است. بناى شهر را به توس پسر نوذر نسبت می دهند. آرامگاه ایرج، سلم و تور، فرزندان فریدون را در ساری یاد کرده اند. منوچهر، شاه پیشدادی به خون خواهی پدر خود ایرج عموهایش سلم و تور را کشت و آنان را در کنار آرامگاه پدرش در ساری دفن کرد.
صومعه سرا
اسم این شهر برگرفته از عارف بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری شیخ عبدالله صومعه ای می دانند که امروزه مزارش در اول جاده صومعه سرا ـ فومن قرار گرفته است. برخی بر این باورند که چون در گذشته های دور در این منطقه گلی به نام (صومعه) وجود داشته و اسم آن از آن جا برگرفته شده است. از آن جا که در زبان گیلکى صومعه سرا را " سوماسرا" تلفظ مى کنند، و با توجه به معنى کلمه "سوما" که زاهد و بى ریا معنى مى دهد، گروهى این مساله را دلیل نام گذارى این منطقه می دانند. و البته قرار گرفتن تعداد قابل توجهى امام زاده و مسجد در این منطقه نیز از نکات قابل اشاره در نام گذارى این شهرستان است. (این مطلب تماما از وبلاگ سوما است که نشانی آن در پایین آورده می شود) http://www.sooma.blogfa.com

لاهیجان
لاهیجان: یعنی شهر ابریشم . دکتر بهرام فره وشی استاد زبان های باستانی می نویسد : لاه در پارسی میانه به ابریشم اطلاق می شده و در برهان قاطع لاه به معنی پارچه ابریشمی سرخ آمده است. لاهیگان که لاهیجان شده یعنی محلی که در آن جا ابریشم به دست می آید.
لنگرود
لنگرود که در قدیم بندری آباد بود و چون در رودخانه اش کشتی ها و قایق ها لنگر می انداختند، نام "لنگر رود" و بعدها لنگرود را به خود گرفت


  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
دوستان
 
گروه آمادگی دفاعی سراوان آموزش کامپیوتر گروههای آموزشی سراوان گروه زیست شناسی سراوان سازمان آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان مدیریت آموزش و پرورش سراوان گروه ریاضی سراوان گروه ادبیات فارسی دامغان گروه آموزشی زبان و ادبیات فارسی ناحیه 2 اصفهان گروه ادبیات فارسی محمود آباد پیشرفت برای همه بانک سوالات امتحانی معرفی رایگان کتابهای فارسی صد ها عنوان کتاب رایگان گروه ادبیات شهرستان مبارکه انواع ادبی ( ادبیات ) مدرسه اینترنتی تبیان دانلود کتب رشته ی ادبیات اسلایدهای آموزشی پیام نور- ادبیات ادبیات فارسی (1) – سال اول متوسطه دروس ادبیات ( کارشناسی ، ارشد ، دکتری ) لغت نامه دهخدا دکتر محمد عثمان حسین بر آموزش انگلیسی سوال امتحانی،طرح درس ،بانک مقالات،آموزش دروس سازمان سنجش و آموزش کشور کارشناسی گروههای آموزشی استات اصفهان ( نمونه سوالات امتحانات نها اداره کل سنجش و ارزشیابی تحصیلی نمونه سوالات درس های زیست شناسی اول تا پیش دانشگاهی بزرگترین مرکز آرشیو ترانه های بلوچی گزینه دو دانشگاه پیام نور گروه درسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد سراوان مجلات رشد تخصصی زبان و ادبیات فارسی دیوان حافظ به همراه شرح و قرائت غزلیات اداره کل چاپ و توزیع کتب درسی معاونت فناوری و ارتباطات سازمان دفتر تالیف و برنامه ریزی درسی دفتر تالیف آموزش های فنی و حرفه ای - کاردانش شرح متون نظم ونثر کتاب های درسی زبان وادبیات ف شبکه آموزش صدا و سیما گروه زبان و ادبیات عرب سراوان

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ